بعید است نشنیده باشید که اگر تایتانیک در سال 1912 در آن کوه یخ گرفتار نمیشد چنان اتفاقی برایش نمیافتاد.
اما وقتی وارد حوزه استارتاپها میشویم، از کوه یخهایی که در مسیر استارتاپها وجود دارد اطلاعی ندارید و دانستههای شما تنها محدود به اندک شرکتهای موفقی میشود که توانستهاند این موانع را دور بزنند. این موضوع نشان میدهد که رسانهها بیشتر تمایل دارند تا بر معدود موضوعات جذاب و جالب تمرکز کنند نه بر موضوعات متداول خستهکننده و کسالتآور.
چنین تمرکزی میتواند برای کارآفرینان مضر باشد. این کار موجب فریب خوردن کارآفرینان میشود و سبب میشود آنان فکر کنند که میزان موفقیت استارتاپها بیش از آن چیزی است که در واقعیت وجود دارد.
تخمینها و آمارها نشان میدهد که تنها یک استارتاپ از میان ۵ میلیون استارتاپی که سرمایهگذار جذب نکردهاند توانستهاند به ارزشی حدود یک میلیارد دلار یا بیشتر برسند. از میان ۱۰۰۰ استارتاپی که با سرمایهگذاران ریسکپذیر دیدار میکنند تنها دو تا از آنها موفق به جذب سرمایهگذار میشوند. از میان هر 10000 استارتاپی که موفق به جذب سرمایهگذار میشوند تنها یکی به ارزشی بیش از یک میلیارد دلار دست مییابد.
با مروری بر عملکرد استارتاپهای ناموفق میتوان ۷ کوه یخ بزرگ بر سر راه همه استارتاپها را این گونه برشمرد:
۱-عدم توفیق در یافتن مشکلات حلنشده مشتریان
بنیانگذاران بسیاری از استارتاپها گمان میکنند ایدههایشان آنقدر درخشان است که بهترین اقدامی که میبایست انجام دهند ساخت محصول، به نمایش درآوردن آن برای همه و کمی صبر است تا پول به سمتشان سرازیر شود. اما این فریب عمومی یکی از اصلیترین نابودکنندگان استارتاپها است.
در واقعیت، افراد تمایلی به امتحان کردن محصولات استارتاپها ندارند. به همین دلیل است که مقدمات شکست بسیاری از آنها فراهم میشود. مشتریان تنها هنگامی تن به استفاده از آن میدهند که متعهد شده باشد مشکلی را از مشکلاتشان حل کند که پیشتر هیچکس قادر به انجامش نبوده است.
برای جلوگیری از برخورد با این کوه یخ، تا زمانی که مطمئن نیستید افراد زیادی حاضر به پرداخت هزینه برای خرید محصولتان هستند شرکتی راه نیندازید.
۲- عدم تمایل به بازخوردگیری از نمونههای اولیه
بسیاری از بنیانگذاران تا رسیدن به محصول نهایی اجازه نمیدهند کسی محصولشان را ببیند. دلایل زیادی برای چنین اشتباهی وجود دارد. آنها میترسند کسی ایدهشان را بدزدد، یا میخواهند شروعی طوفانی داشته باشند تا همتایانشان را شدیداَ تحت تاثیر قرار دهند. آنها فکر میکنند تا زمانی که محصولشان کامل و نهایی نشده باشد کسی تمایل به خریدش ندارد.
عدم موفقیت در بازخورد گرفتن از مشتریان بالقوه برای یک استارتاپ، کشنده و مهلک است. برای جلوگیری از برخورد با این کوه یخ، نمونه اولیه نه چندان گرانقیمتی از محصولتان را بسازید. در مورد آن بازخورد بگیرید و از بازخوردها و دادههایش برای ساخت یک نمونه جدید استفاده کنید. این حلقه بسته را تا زمانی که محصولتان مورد قبول مشتریان بالقوهتان قرار گیرد ادامه دهید.
۳- اهمیت ندادن به بازار
اگر انگیزه اصلی شما از راهاندازی یک شرکت پول پارو کردن است هرگز دست به راهاندازی یک شرکت نزنید. دلیلش ساده است. برای رسیدن به موفقیت می بایست هفتهای 80 ساعت کار کنید. درآمد ناچیز آن را تحمل کنید تا استارتاپتان به موفقیت برسد. تحمل چنین حجمی از کار و بازدهی ممکن نیست، مگر آن که ایمان داشته باشید که رسالت زندگیتان بهتر ساختن زندگی مشتریان بالقوهتان با عرضه محصول با کیفیت است.
برای جلوگیری از برخورد با کوه یخ، استارتاپتان را به سمت حل یکی از معضلاتی که برایتان مهم است هدایت کنید. اگر بسیاری از مردم از معضل و مسئله مدنظر شما در رنج باشند، شروع خوبی در پیش خواهید داشت.
۴- کمبود مهارتهای مورد نیاز برای برنده شدن
اگر فکر میکنید که کار یک کارآفرین اندیشیدن در مورد موضوعات مهم و استخدام کردن افرادی دیگر برای انجام دادن این کارها در دنیای واقعی است، در افکارتان بازاندیشی کنید. یکی از دلایل عمده شکست استارتاپها این است که بنیانگذاران نمیتوانند کارهایی را که بیش از همه برای شروع به کار یک استارتاپ مورد نیاز است را انجام دهند.
۵- در نظر نگرفتن از بین رفتن سرمایه
اگر از خرد خرد پول به دست آوردن کلافه میشوید، یک شرکت راه نیندازید.
بسیاری از کارآفرینان قلباً مهندساند. آنها میخواهند که محصولی عالی بسازند و چشم جهانیان را با درخشندگیاش خیره کنند. آنها مشتاقاند که سرگذشت سایر استارتاپها در راه بهدست آوردن چند میلیون دلار را بخوانند. با خود فکر میکنند که آنها هم میتوانند همانند آنان عمل کنند. آنها ضریب از دست رفتن سرمایه را در نظر نمیگیرند. فکر می کنند وقتی دوباره نیاز به تجدید سرمایه پیدا کنند سرمایهگذاران از در وارد خواهند شد و برای آنها چک میکشند.
این موضوع هم شما را متوجه کوه یخ بزرگ دیگری میکند.
۶- ناتوانی در افزایش سرمایه
اگر تا کنون تجربه افزایش سرمایه برای یک استارتاپ را نداشته باشید از مدت زمانی که باید صرف این کار کنید و تعداد دفعاتی که با پاسخ منفی مواجه میشوید تا به موفقیت برسید شگفتزده خواهید شد.
حتی اگر یک کارآفرین بداند که سرمایهاش در حال تمام شدن است باز هم در اغلب موارد کار افزایش سرمایه را دیر شروع میکند، به سراغ سرمایهگذاران بالقوهی اشتباهی می رود و اطلاعاتی در مورد شرکت در اختیار آنها قرار نمیدهد که به سرمایهگذاری متقاعدشان کند. کارآفرینان میتوانند با همگام ساختن روش افزایش سرمایه شان با مراحل رشد و توسعه شرکتشان از این مشکلات جلوگیری کنند.
افزایش سرمایه کاری است که معمولا به مدت 6 ماه تمام، وقت میگیرد. باید پیش از آن که همه سرمایهتان تمام شود به فکرش بیفتید.
۷- تیم ضعیف، رهبری ناتوان
آخرین کوه یخی که استارتاپها را غرق میکند نداشتن رهبری توانمند برای استخدام زبدهترین و بااستعدادترین افراد مورد نیاز برای به موفقیت رساندن شرکت است.
واقعیت بدیهی این است که اگر شما رهبر بزرگی نباشید، یادگیری تبدیل شدن به چنین رهبری دشوار است. علاوهبراین، مهارتهای رهبری مورد نیاز برای هدایت یک شرکت 10 نفره بسیار متفاوت از شرکتهای 100 یا 1000 نفره است.
برای یک استارتاپ، رهبر بزرگی که کاریزما دارد و دادههای ثبتشده را برای القا کردن چشم اندازی فشرده برای شرکت رصد می کند و بااستعدادترین نیروها را برای درک درست این چشمانداز استخدام میکند مورد نیاز است.
راه اندازی یک کسب و کار بسیار دشوار است. اگر توان آن را ندارید تا استارتاپتان را از میان کوههای یخ نجات دهید مسلما سرمایهتان به خطر خواهد افتاد.